سفارش تبلیغ
صبا ویژن
کبوتر حرم
 
خاطرات خدمت در حرم امام‌رضا علیه‌السلام

اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضا الْمُرْتَضَى الاِمامِ التَّقِیِّ النَّقِیِّ وَحُجَّتِکَ عَلى مَنْ فَوْقَ الاَرْضِ وَمَنْ تَحْتَ الثَّرى، الصِّدّیقِ الشَّهیدِ، صَلاةً کَثیرَةً تامَّةً زاکِیَةً مُتَواصِلَةً مُتَواتِرَةً مُتَرادِفَةً، کَاَفْضَلِ ما صَلَّیْتَ عَلى اَحَد مِنْ اَوْلِیائِکَ

امروز داشتم سر پستم - بست شیخ حر عاملی (ره) - قدم می زدم که یه زن و مرد به طرفم اومدند. اون خانوم که کر و لال بود، با همون زبون بسته ش بهم فهموند که می خواد چوب پرمو ببوسه. چوب پر رو جلو بردم و اون همون جوری که به زبون خودش ذکر می گفت، چوب پر رو بوسید، دست کشید و به صورتش مالید.
یاد بی عقل هایی افتادم که می گن:«چرا ضریح رو می بوسید؟ سنگ و چوب و آهن که بوسیدن نداره.» خوب تو نبوس! اگه یه ماه هم از بچه ت دور بودی، نکنه عکسشو ببوسی! کاغذ که بوسیدن نداره!
از صفا و معرفت اون خانوم کیف کردم و با خودم گفتم: این کجا و آن کجا؟!




موضوعات مرتبط:
برچسب‌ها: خاطرات خدمت
به‌تاریخ دوشنبه 86/11/8 به‌قلم احمد عبداله‌زاده مهنه
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان
لوگوی دوستان لوگوی دوستان لوگوی دوستان
نگاه‌های دیگر



بالای صفحه



اینجا خانۀ خودتان است. کبوتر حرم